test

test

test

test

احتجاج حضرت امیر علیه السّلام با توسّل به کتاب و سنّت بر أبو بکر



از حمّاد بن عثمان نقل است که امام صادق علیه السّلام فرمود: وقتى با ابوبکر بیعت شد و خلافت او بر همه مهاجر و انصار محقّق و ثابت شد، فردى را از جانب خود به سرزمین فدک فرستاده و دستور داد تا نماینده حضرت زهرا علیها السّلام را از آنجا اخراج کند. در پى این اقدام حضرت فاطمه علیها السّلام نزد ابوبکر آمده و فرمود: چرا مرا از ارث پدرى محروم نموده و نماینده‏ام را از انجام بیرون کردى، حال اینکه پدرم آنجا را به دستور خدا براى من قرار داده بود؟
ابوبکر گفت: بر این مطلب شاهد بیاور، آنحضرت نیز امّ ایمن را آورد، و او گفت:
پیش از اینکه شهادت و گواهى بدهم باید از تو- اى ابوبکر- بپرسم: تو را به خدا قسم آیا این فرمایش پیامبر را قبول دارى که فرمود: «امّ ایمن یکى از زنان بهشتى است»؟
گفت: آرى قبول دارم، گفت: بنابراین من نیز شهادت مى‏دهم که خداوند عزیز و جلیل بر پیامبر وحى فرستاد که: «حقّ نزدیکانت را بده- روم: 38» پس آن رسول گرامى نیز فدک را به دستور خداوند براى فاطمه قرار داد.
سپس علىّ علیه السّلام نیز وارد شده و به نفع فاطمه شهادت داد، با دیدن آن ابوبکر نیز مجاب شده و نامه‏اى نوشته و به حضرت زهرا داد، در اینحال عمر وارد شده و گفت: این نامه چیست؟ گفت: فاطمه ادّعاى فدک را نموده و امّ ایمن و علىّ براى او شهادت دادند! عمر بن خطّاب نامه را از دست حضرت فاطمه علیها السّلام گرفته و پاره کرد!. حضرت زهرا نیز گریان خارج شده در حالیکه مى‏فرمود: هرکه نامه مرا پاره کرد خداوند شکمش را پاره کند!.
پس از آن حضرت علىّ علیه السّلام به مسجد آمد و خطاب به ابوبکر- که میان جماعت مهاجر و انصار بود- فرمود: براى چه فاطمه را از میراث پدرى او محروم ساختى حال اینکه او در زمان حیات رسول خدا مالک آن شده بود؟! أبو بکر گفت: این فى‏ء (مال همه) مسلمین است، اگر شهودى را بیاورد که رسولخدا در زمان حیاتش به او بخشیده قبول است وگرنه او هیچ حقّى در فدک ندارد.
حضرت امیرعلیه السّلام فرمود: اى ابوبکر، آیا درباره ما خلاف دستور خداوند درباره مسلمانان حکم مى‏کنى؟ گفت: نه اینطور نیست، فرمود: اگر در دست یکى از مسلمانان چیزى باشد و من ادّعا کنم که مالک آن هستم، تو از کدامیک از ما درخواست شهود مى‏نمائى؟گفت: معلوم است که فقط از تو طلب شاهد مى‏کنم، فرمود: پس چرا از فاطمه طلب شاهد مى‏کنى؛ با اینکه او فدک را از زمان رسول خدا تصاحب کرده و تا بعد از وفات او نیز مالک آن بوده، حال اینکه از مسلمانان دیگر- که مدّعى هستند- درخواست شاهدى نمى‏کنى؟ ابوبکر ساکت شده و مجاب گشت. عمر گفت: اى علىّ دست از این سخنان بردار، که ما قادر به بحث و احتجاج با تو نیستیم، اگر در اثبات این مالکیّت شاهدانى آوردید که قبول است وگرنه فدک مال همه مسلمین بوده؛ نه تو و نه فاطمه هیچ حقّى در آن ندارید!!.
حضرت امیر علیه السّلام فرمود: اى ابوبکر آیا قرآن خوانده‏اى، گفت: آرى، فرمود: به من بگو آیا آیه شریفه إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً
درباره ما نازل شده، یا دیگران؟ ابوبکر گفت: بلکه درباره شما نازل شده، فرمود: اى ابوبکر اگر جماعتى گرد آمده و شهادت دهند که فاطمه دخت پیامبر مرتکب عمل ناپسندی شده است تو چه خواهى کرد؟ گفت: مانند زنان دیگر مسلمان حدّ را بر او جارى مى‏سازم، حضرت امیر علیه السّلام فرمود: اى ابوبکر در اینصورت در نزد خدا از کافران خواهى بود، گفت: براى چه؟ فرمود: زیرا تو منکر گواهى خداوند بر طهارت او شده و شهادت گروهى از مردمان را پذیرفته‏اى، به همین ترتیب حکم خدا و رسول را درمسأله فدک- که آنرا در زمان حیات پیامبر تصاحب نموده- ردّ نموده و در مقابل شهادت فردى اعرابى دور از تمدّن را پذیرفته‏اى، و فدک را از او غصب نمودى، و پنداشته‏اى که آن فى‏ء (مال همه) مسلمین است، حال اینکه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خود فرموده بود که: «دلیل و اثبات بر عهده شخصى است که به زیان دیگرى ادّعایى دارد، و دیگرى تنها باید سوگند یاد کند»، و تو از این فرمایش پیامبر نیز غافل شده و درست عکس آن عمل نموده‏اى، و از فاطمه که فدک را تصاحب نموده اقامه شاهد مى‏کنى. با شنیدن این کلام بى‏نقص و سرتاسر منطقى جماعت حاضر متأثّر و متحیرّ شده و به یکدیگر خیره شدند، و یکصدا گفتند: بخدا که علىّ راست مى‏گوید!!. حضرت امیر علیه السّلام به خانه خود بازگشت.
منبع : احتجاج طبرسی ج1